به وبلاگ ما خوش آمدید
سلامممممم بر دوستان
من و اريس سوتي اين وبلاگو براي شما هم دانشگاهي ها درست كرديم كه بخنديدو بخنديدو بخنديد
و اميدوارم از مطالبمون لذت ببريد و احيانا اگه به بعضي هاتون بربخوره
باكمال شرمندگي اون ديگه مشكل خودتونه
ممنون
یکی از بچه ها هرجلسه سر کلاس یکی از استادای خیلی باحال میره تو دیوار(یعنی کم میاره) اما رو که نیست سنگ پای قزوینه, بازهم متلکاش تکرار میشن(مایه خنده هم رشته ای هاش وسوژه نوشتن ما),استاد از یکی از پسرا می پرسه : چهره تون چقدر ناآشناست,فکر کنم قبلا ریش نداشتی. پسر دیواری: استاد الان عاشق شده ریش گذاشته, استاد: این کلاس نشون دادن جنبشون پایینه مخصوصا شما آقای دیواری(کسی که زیاد ضایع میشه).
جلسه بعد, یکی از پسرا طبق معمول غایبه, استاد می پرسه:ببخشید آقای فلانی بیزینس میکنه که این قدر میره ومیاد.آقای دیواری: نه استاد دلش گیره(راستی اگه دلش گیره و براش آستین بالا زدن شیرینی بچه های خوابگاه یادش نره)
تو دانشگاه پسرا به طریق مختلفی دخترارو مسخره می کنند واز اونجایی که بعدا خودشون به دوستاشون(دخترا) میگن,مشخص میشه که چه کارایی کردند.
اونا کارهای مختلفی از جمله درآوردن ادای راه رفتن دخترا همراه با عشوه وناز, مسخره کردن لهجه دخترا ونوع صداشون, مسخره کردن تکیه کلام اونا و… وتا الان به همین کارا اکتفا کرده بودند,اما پسرای عمران دست به کار هیجان انگیزی زدند ولی متاسفانه خیلی جالب نبود ,البته یه قسمتش غیراخلاقی بود.
دوستان اگه میخواهید هنرنمایی کنید,از یک هنرمند کمک بگیرید کاش بجای این نقاشی های زشت ,کاریکاتور کشیده بودید که ماهم لذت بیش تری می بردیم وهمین جا تشکر می کنم که توکلاس عمومی کشیدید,ماهم که از رشته های دیگه هستیم از کارهای ترمولک ها استفاده می کنیم.البته در این شکل ها,نشانه های جالبی بود که به راحتی می توانستند بفهمن چه کسی مدنظر بود واونایی که مشخص نمی شد راهنمایی کرده بودید(با نوشتن اسم).
یکی از دوستان(ببخشید خواهرا) خبرای جالبی از همین کارها توسط دختران داده است, دخترا عروسک هایی رو از لته ها گرفته بودند نامگذاری کردند و به هرکدام از اونها اسم یکی از پسرارو اختصاص داده بودند وفیلم ضبط کرده بودند,عروسکها همه حیوان بودند(راز بقا ضبط شده بود) بعد در گوشی هاشون بلوتوث کرده بودند,بقیه دخترا هم به مسخره کردن چهره ولباس پسرا وگذاشتن اسم های مختلف برروی اونا اکتفا می کنند من از دوست دخترم(استغفرالله خواهرم) خواستم که چندتا از اسم های بچه های عمرانی رو بپرسه که پسراهم بفهمن,دخترا از 24ساعت,25ساعتشو اونارو مسخره می کنند واما عمرانی ها...,حیف که نمیشه بنویسم این اسم ها به چه کسی ها نسبت داده میشه,حالا در همین حد بدونید: ترقه(که الان بمب شده),مبارک(مبارک درایام عید,ارباب خودوم بزبز قندی),چلغوز,آمن هوتپ,کمان آرش,...حالا بماندباهنرنمایی که پسران عمران تو جشن ولایت در انجام حرکات موزون کردند دیگه چه اداهایی از اونا درمیارن.
تا باشه از این کارا که وبلاگ ماهم پرسوتی تر باشه(به امید پیشرفت ترمولک ها)
سریکی از کلاس ها یکی از بچه ها برای اینکه استاد چند لحظه صبرکنه بعد مطلب بعدو توضیح بده ,میگه استاد وایسید وایسید, یکی از دوستان: وای , یعنی استاااد پاشه وایسه؟!؟
همین دوست عزیز سر یکی دیگه از کلاس های برنامه نویسی برای نوشتن برنامه ای نظر میده ,استاد این برنامه رو بنویسید بعد یکی یکی میاد پایین ( منظور اینکه یکی یکی از مقادیر i کم کنید, که به زبان C++ (i--) (برای همین دوست گرامی,انگلیسیت که خوب نیست من فارسیشو می نویسم تمرین کن تا یاد بگیری (ماینس ماینس) روزی ده بار بگی یاد می گیری.
یکی از بچه ها سرکلاسهای برنامه نویسی کامپیوتر,سوتی های جالبی میده البته اینا واقعا ابرسوتی هستند نه سوتی, مثلا طرف میاد تو برنامه نویسی انگلیش کنه ,میگه استاد اول برنامه بنویسید: ](if)(اگر)که...[ ,
دوست عزیز حالا تکلیف استادو مشخص کن, استاد بنویسه if یا بنویسه اگر..!!؟!!
موقع ثبت نام برای ازدواج دانشجویی یکی از پسرایی که خیلی طالب این بود که دینشو کامل کنه ونصف دینشو از دستبرد شیطان محفوظ بذاره, میره وفرم پر میکنه بعدازاینکه تمام مشخصاتشو می نویسه.
فرم رو تحویل میده, می بینن مشخصات همسر خالیه میگن چرا اینو ننوشتی? میگه: هنوزهمسر ندارم اگه کسی حاضر شد بامن ازدواج کنه وکسیو پیدا کردم اونوقت میام بقیشو پر می کنم.
چندروز پیش تو یکی از کلاسهای بچه ها که ترم دومی ها وترم بالایی ها باهم کلاس داشتند,پسرای شیطون 2تا ازصندلی ها رو به هم بسته بودند یکی از دخترا که دیر اومده بود باکلی خجالت اومد پرسید ببخشید این صندلی مال کسیه که بهم گره داده شده,پسرا گفتند:بله,بله, دختر بیچاره که کلی ضایع شده بود رفت برای خودش صندلی بیاره واما..پسرای نامرد اون صندلی رو که مال کسی نبود,گذاشتند جای که دختره میخواست بشینه ودختره وقتی که با کلی تقلا یه صندلی رو آورد, دید یه صندلی خالی هست.
نمیدونم بهتون گفته بودم که قراره بچه های بسیج شنبه که بچه ها اومدن بترکونن یانه
درهرحال دمشون گرم ترکوندند.
وامادم بچه های دانشگاه گرمتر که کولاک کردن وجنبه خودشونو نشون دادن
بچه ها کارهای باحالی انجام دادن مثل:
1-صلوات فرستادن وسط صحبت های حاج آقا عبداللهی وکف زدن قبل ازاون که براشون گرون تموم شد وباعث شد حاج آقا به قول خودشون سروجد بیایندو یه 1ساعتی بعداز کف زدن حاج آقا بحث کنند و اون ها هم چرت بزنن.
2-باشروع موسیقی ابتدا حرکت های موزن آروم وپس درحین نمایش با ریتم تند موسیقی نمایش رقص بچه ها وهم خوانی دخترو پسر.
بعضی از بچه ها که دیدن نشسته اصلا حال نمیده رقصید, ازروی صندلی ها بلند شده اونایی که کمی شرم داشتن برای رقص به داخل کلاس ها وبقیه که با خودشون گفتن"ای بابا چرا بقیه رو بی نصیب کنیم" در بیرون حرکات زیباشونو نشون دادن هم ما وهم برادران محترم حراست لذت بردیم.
3-اینو بدون تعصب می گم ولی هر2 دختری که اومدن درمورد امام علی شعر خوندن سنی بودن واین عشقشونو نشون میداد ولی اینکه توی عیدغدیر کمی مارو متعجب کرد.
البته ناگفته نمونه من وآدیش هم کمی از مذهب حالیمونه اینو برای این گفتیم که بابا حواسمون جمعه نگران نباشید کوچکترین نکته ها رو هم واستون میاریم.
تو یکی از شعرا یه مصرع جالب بود "محمد چراغ راهنماست" وهی تکرار میشد.
قربون کرم حضرت محمد(ص) برم اما من یاد یکی از دوستام افتادم که اسمش محمده وقدش درازه چون همیشه یه جا ثابت می ایسته همش میگم چراغ راهنما ازاین به بعد یه افسر راهنمایی ورانندگی کنارش میگذارم که دیگه وقت شنیدن این شعرا ذهنم منحرف نشه.
4-نمایش خیلی جالب بود. بعضی قسمت هاش خیلی جالب بود:
اولیش: اون دوستمون بود که کارتن ها رو برعکس گذاشت خداییش من خودم تا 5دقیقه فکر میکردم این کارتن هایی که روشون نوشته شده چی توز, کیک ...یعنی چه؟!؟ بعدش فهمیدم اونورش یک نقاشی هایی هست که به معنی بانکه.
دومیش: لهجه غضنفر بود غضنفرما شمالی صحبت میکرد, اما میخوام بهش بگم دوست عزیز(یره مو خودوم مدونوم لهجه شما قشنگتره چرا شمالی عزیزوم)
سومیش: اون ادکلن212 بود یه اعتراف ,من 2تا اسپری212 دیدم )خب دهاتی چیز ندیده ام بیش تر ازاینا ندیدم (ولی هر2تاشون روشون نوشته بود: (sexy)212 البته مطمئنم منظور این دوستمون این نبود فقط ذهن من منحرف بود.
چهارمیش: لهجه زیبای خود راوی بود که جای بحث نداشت.
پنجمین: تکه کلام های قاضی بود که نشان میداد درشمال هم قاضی زابلی هست.
5-پرده سفید نمایش خیلی جالب بود, هردقیقه یکی می اومد اونو می آورد وسط 2باره یکی جمعش میکرد وبه جز یکی دوجا این این ور اونور کشیدن ها واقعا بیخودی بود, اما برای سرگرمی خوب بود لااقل عوامل صحنه هم بیکار نموندن.
یه روز یکی از استادا اشتباهی پای تابلو به جای یک حرف j دوتا حرف گذاشته بود, یکی از بچه ها "ا چرا دوتاj داریم" ویکی دیگه از بچه ها" این j با اون j متفاوته جنسشون فرق میکنه".
استادهم که متوجه شد اگه این j رو پاک نکنه بچه ها ول کن متلک گفتن نمیشن سریع j رو پاک کرد وبه جاش یک حرف دیگه رو نوشت.
واما این بحث نشون میده جنس بچه ها هم مثل جنس jها متفاوته, بعضی ها خوب واکثرا سرشار از خرده شیشه.
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
www.sotinews.blogfa.com
و آدرس
sotinews.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.